×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

مسایل فرهنگی واجتمایی

شعری از فریدون مشیری

من دلم می خواهد

خانه ای داشته باشم بردوست

کنج هردیوارش

دوست هایم بنشینندآرام

گل بگوگل بشنو

هرکسی می خواهد

واردخانه پرعشق وصفایم گردد

یک سبدبوی گل سرخ به من هدیه کند

شرط واردگشتن

شست وشوی دلهاست

شرط آن داشتن

یک دل بی رنگ وریاست

بردرش برگ گلی می کوبم

روی آن باقلم سبزبهار

مینویسم ای یار

خانه مااینجاست

تاکه سهراب نپرسددیگر

خانه دوست کجاست

یکشنبه 23 بهمن 1390 - 5:57:55 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

hardasht.com

ارسال پيام

پنجشنبه 4 بهمن 1391   11:32:25 PM

باسلام به دوست عزيزم علي.معذرت واسه غيبتم.بابت شعرفروغ هم مرسي زيبابود

http://shogh.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 30 بهمن 1390   1:24:30 PM

عالی بود علی آقا

سپااااااااااااااااااااااااااس

http://www.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 23 بهمن 1390   9:52:41 PM

بی تومهتاب شبی بازازان کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره بدنبال توگشتم شوق دیدارتولبریزشدازجام وجودم شدم ان عاشق دیوانه که بودم ......ه

http://goo.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 23 بهمن 1390   7:57:54 PM

 

 

من به آمار زمین مشکوکم تو چطــــــــــور؟

اگر این سطح پر از آدمهاســـــــــــــــــــــت

پس چرا این همه دلها تنهاســـــــــــــــت؟

بیخودی می گویند هیچ کس تنها نیست

چه کسی تنهانیست؟ همه از هم دورند

همه در جمع ولی تنهاینـــــــــــــــــــــــــــــد

من که در تردیدم تو چطور؟

نکند هیچکسی اینجا نیســـــــــــــــــــــــــت

گفته بود آن شاعر :

هر که خود تربیت خود نکند حیوان است

آدم آنست که او را پدر ومادر نیســـــــــت

من به آمار،به این جمــــــــــــــــــــــــــــع

و به این سطح  که گویند پر  از آدمهاست

مشکوکم   

نکند هیچکسی اینجا نیســــــــــــــــــــت

من به آمار زمین مشکوکــــــــــــــــــــم

چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست؟

من که می گویم نیست

گر که هست دلش از کثرت غم فرســـــــوده ست

یا که رنجور و غریــــــــــــــــب

خسته ومانده ودر مانده براه

پای در بند و اســـــــــــــــــــیر

سرنگون مانده به چــــــــــاه

خسته وچشــــــــــــم به راه

تا که یک آدم از آنچا برسد

همه آن جا هستــــــــــند

هیچکس آن جا نیست 

وای از تنـــــــــــــــــــــــــها یی

همه آن جا هستـــــــــــــــند

هیج کس آنجا نیســـــــت

هیچکس با او نیســـــــــت

هیچکس هیچکـــــــــــــس

من به آمار زمین مشکوکم

من به آمار زمین مشکوک

چه عجب چیزی گفت

چه شکر حرفی زد

گفت:من تنهایم 

هیچکس اینجا نیست

گفت:اگر اشک به دادم نرسد می شکنم

اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم

بر لب کلبه ی محصور وجود

من در این خلوت خاموش سکوت

اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم

اگر از هجر تو آهی نکشم

 اندر این تنهایی

به خدا می شکنم به خدا می شکنم

من به آمار زمین شک دارم

چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست؟